درست است که دوست خوب در هر شرايطي ميتواند يک نقطه اتکاي بسيار مناسب براي انسان باشد و اصولا اينکه هر فردي در زندگي کسي را در کنارش احساس کند که ميتواند در هر شرايطي روي او حساب باز کند يکي از اساسي ترين نيازهاي انسان به اسم امنيت رواني را تامين ميکند بسيار نکته خوب و تاثيرگذاريي است . اما در واقع دوست شما حتي بهترين دوست شما در بهترين حالت دوست و دلسوز شما خواهد بود و به هيچ عنوان نميتواند تخصصي و مهارت يک پزشک حاذق و حرفه اي را داشته باشد . چه بسا مشاوره هاي نادرستي( البته از سر دلسوزي) که منجر به تصميمات نادرست و در نهايت عواقب ناخوشايندي ميگردد .
هنگامي که صحبت از سلامت رواني به ميان ميآيد اهميت اين نکته و وم سپردن کار به کاردان و پرهيز از گرفتن مشاوره از دوستاني که به اندازه کافي براي شما دلسوزي دارند اما هرگز تخصص و تجربه کافي ندارند حتي چنديد برابر هم خواهد شد . در جامعه ما هنوز فرهنگ استفاده از مشاوره به اندازه کافي جا نيافتاده و همين امر موجب تمايل افراد به اخذ مشاوره از افراد قابل اتکاي در دسترس خواهد بود . اما بايد اين آگاهي را به افراد داد که چنين رويکردي و چنين پاسخي در برابر بحران ها ي رواني ميتواند به صورت جدي تاثيرات بسيار ناخوشايند بر ذهن و ناخودآگاه افراد داشته باشد و به شدت بايد از اين موضوع پرهيز کرد .
ذر اين مقاله قصد داريم به هشت دليل عمده اي که چرا نبايد هرگز و هرگز روان درمانگرتان را با دوستان جايگزين کنيد صحبت کنيم و اميدواريم تا انتهاي اين مقاله با ما همراه باشيد . آگاهي رساندن اولين قدم براي تصحيح و بازسازي يک روند نادرست است . پس شما هم تلاش کنيد با انتشار اين مطلب در شبکه هاي اجتماعي نقشي در اطلاع رساني اين موضوع مهم داشته باشيد .
يکي از بزرگترين مزيتهاي صحبت کردن با روان درمانگر اين است که ميتوانيد تقريبا در مورد همه چيز با او صحبت کنيد؛ بدون اين که مجبور شويد به دليل ترس از قضاوت خود را سانسور کنيد. اين ويژگي اساس اصلي شغل يک تراپيست است. کيت کومينز يکي از روانشناسان شناخته شده ميگويد «وظيفه من به عنوان روانشناس اين است که 100 درصد توجه مثبت و حمايت بيقيد و شرط داشته باشم و هيچگونه قضاوتي نکنم».
يک روان درمانگر بايد بهترين راهنما براي شما باشد؛ فقط شما و نه شخص ديگري. به گفته روانپزشکان، با توجه به اين که دوستان به رابطه خودشان با شما اهميت زيادي ميدهند، هنگام گوش کردن به حرفهاي شما، معمولا شما را تاييد ميکنند تا احساس بهتري داشته باشيد.
از طرف ديگر خانواده شما را نصيحت ميکنند تا از شما «محافظت کنند» و احتمال هرگونه خطر را به حداقل برسانند. چون بر اساس اعتقاداتشان اخلاقيات صحيح به اين شکل است و بايد کار درست را انجام داد.
وقتي شما دوستتان را به جاي متخصص روان درماني انتخاب ميکنيد، هم خودتان و هم او را در شرايط سخت قرار دادهايد. خصوصا اگر در مورد کسي صحبت کنيد که دوستتان هم با او ارتباط دارد. از آنجايي که بسيار مهم است که صحبتهاي محرمانه خود را پيش افرادي که کاملا به آنها اعتماد داريد مطرح کنيد، ميتوانيد با خيال راحت با روان درمانگر خود صحبت کنيد و مطمئن باشيد حرفي که با او ميزنيد تبديل به غيبت کردن پشت سر افراد ديگر نخواهد شد.
دوستان شما احتمالا چيزي بيشتر از چند کتاب روانشناسي نخواندهاند و مدرک روانشناسي هم ندارند؛ پس مشخصا ابزار کمک به شما را نخواهند داشت (حتي اگر هم داشته باشند، تعصبهايي دارند). دوستان و خانواده ميتوانند به حرفهاي شما گوش و شما را حمايت کنند، اما يک روان درمانگر براي اين آموزش ديده که رفتار شما را از نظر روانشناسي درک کند.
به اين نکته توجه داشته باشيد که متخصص روان درماني بابت درمان پول دريافت ميکند، پس به هيچ عنوان نيازي نيست که بابت وقت و حمايتي که از او ميگيريد نگران باشيد. اما از طرف ديگر هر رابطهاي ميتواند با احساس سواستفاده از طرفين خراب شود. وقتي کسي احساس کند دوستي را حمايت کرده و براي او وقت گذاشته و در عوض هيچ چيزي از او دريافت نکرده، ممکن است حس کند از او سواستفاده شده است. اما خوشبختانه در جلسات روان درماني اين خيابان يکطرفه است و تنها کسي که قرار است حمايت شود شماييد.
هيچ چيز بدتر از اين نيست که در شرايط سخت و بحراني باشيم و کسي به ما بگويد “اين که چيزي نيست؛ يا مشکل تو آنقدر بزرگ نيست…”
در حقيقت هرکسي اتفاقات زندگي را به نوع متفاوتي تجربه و مديريت ميکند. متخصص روان درماني کاملا درک ميکند که هرکسي تجربههاي شخصي خود را دارد و هنگام کنار آمدن با مسائلي مثل جدايي، پيدا کردن کار جديد يا هر شرايط ديگري، انتخابها و تصميمات خود را خواهد داشت.
هنگامي که افراد درگير مشکلات ذهني شديدتر مثل افسردگي و اضطراب يا حتي مشکلات زيرباليني (sub-clinical) يا بي نشانه مثل تنهايي يا اضطراب اجتماعي (social anxiety) هستند، روان درمانگر هرگز مثل دوستان يا اعضاي خانواده روي مشکلات آنها سرپوش نميگذارد، آنها را کوچک جلوه نميدهد و طوري برخورد نميکند که انگار اين مشکلات به اندازه کافي جدي و قابل توجه نيستند.
برخي از افراد خانوادههاي بسيار سختگيري دارند. در اين شرايط گاهي اوقات داشتن رابطه بسيار نزديک و به اشتراک گذاشتن مشکلات با آنها کار درستي نيست؛ هرچند که از گوشت و خون شما باشند. ديگران هم ممکن است توانايي گوش کردن به داستانتان و همدردي با شما را نداشته باشند. وقتي کسي کشمکشهاي ذهني خود را با افراد نامناسب، يعني کساني که او را قضاوت ميکنند يا احساس حقارت يا افسردگي به او ميدهند، درميان ميگذارد، بيشتر به خود آسيب ميزند.
قطعا حرف زدن با افرادي از خانواده يا دوستان که احساس ميکنيد شما را درک ميکنند، ميتواند مفيد باشد. خصوصا اگر نياز داريد حرف بزنيد تا کمي سبک شويد. اما نکته جالب اينجاست که شما اغلب براي اين که بفهميد کدام افراد خانواده يا دوستان براي صحبت کردن مناسبتر هستند هم نياز به رفتن به جلسات تراپي داريد.
يک متخصص روان درماني به دليل تمام تعليماتي که ميبيند، اين توانايي را دارد که بينشي از رفتارتان به شما بدهد که به رشد شما در مسيري که به تنهايي از پس آن برنميآييد کمک کند.
درباره این سایت